حتما بخونش



√פֿـآطرآت مجآزے פֿــآموش مــטּ√

Memories Off Girl

(از اینجا به بعد حرفای مهسا بود که اتفاقاتی که افتاده بودو تعریف کرد)

مهسا-من قبل از کیا یه پسر به اسم علی بود توی چتروم باهم اشنا شدیم همشهری بودیم, بهم گفت بیا همو ببینیم اول گفتم نه ولی بعد یه مدت قرار گذاشتیم همو دیدیم.

 چشمو ابروش مشکی بود و پوستش سبزه 16سالش بود خوشم ازش اومده بود به دلم نشسته بود, عاشقش شدم!

برای سومین بار که رفتم سر قرار توی پارک بوسم کرد بعدش توی فضای مجازی درمورد مسائل جنسی حرف میزدیم, بعد یه چند هفته ای بهم گفت خونتونو خالی کن میخوام بیام خونتون مهمونی

منم قبول کردم

دوسه روز بعدش صبح گفتم حالم بده مدرسه نمیرم, باباو مامانمم طبق معمول همیشگی رفتن سرکار, وقتی مطمئن شدم اونا رسیدن محل کارشون زنگ زدم علی گفتم بیا خونمون...!

من- تو چیکار کردی؟

مهسا- صب کن نصیحت نکن من الان خودم پشیمونم

من-خب؟

مهسا- اومد خونمون باهم....

(ساکت شده بود, چند بار buzz زدم واقعا عصبی شده بودم چون خیلی بچه بود فقط12 سالش بود)

من-باهم چیکار کردین؟! یعنی اینکه تویی که12 سالته الان با ک ر ه نیستی؟ از پدر مادرت خجالت نکشیدی؟اصلا تو سنت به این مسائل رسیده؟!

مهسا- نه من الان13سالمه هرکی میبینتم فک میکنه 15 سالمه همه فک میکنن خیلی بزرگم

-مهم نیست بقیه چی فک کنن سن تو12 یا 13سال اصلا هنوز زوده تو بخوای حتی درمورد این چیزا فک کنی

مهسا- اه اینقد پند نده

-پند نمیدم عصابم واقعا خورد شده

مهسا-پس بیشتر از این عصابتو خورد نمیکنم بای

-کجا؟ مجبورت نکردم بگی خودت گفتی حالام نمیتونم بزارم همینطوری بری

مهسا-پس چرا اینقد عصبانی میشی؟نمیذاری حرف بزنم؟

-اینو بگو تو الان هنوز یه دختری؟

مهسا- اره بخدا

من-خب بگو من دیه حرفی نمیزنم

مهسا-اومد خونمون.......

(بازم ساکت شد)

-اومد خونتون چی شد؟! باهم رابطه داشتین؟

مهسا-آره داشتیم ولی نه تا اون حدی که تو فک میکنی

(اینبار من ساکت شدم)

مهسا-از پشت داشتیم باور کن همون لحظه پشیمون شدم ولی نمیتونستم کاری کنم

من- حالم داره ازت بهم میخوره

مهسا-حق داری

من-همون یبار اومد خونتون؟

مهسا-نه, 3بار دیگم اومد

من- اگه پشیمون شده بودی پس چرا 4بار بش پا دادی؟

مهسا-نمیدونم مجبورم میکرد

-حرف مفت نزن تا دختری پا نده هیچ پسری زوری کاری نمیکنی

مهسا- اه اصلا اره من خودم پا دادم غلط کردم برا تو تعریف کردم مثلا میخواستم کمکم کنی نه نمک بپاشی

-الان هنوز باش در ارتباطی؟

مهسا-نه باور کن نه خودم تموم کردم باش اومدم با کیا دوست شدم که اونو فراموش کنم

-تو که با کیا بدتر بودی خودم خصوصیتو چک کردم عوضی که تو بدت اومد بامن دعوا کردی

مهسا-اینقد منو فحش نده

-فحش ندم؟! اگه دستم بت میرسید که زنده نمیذاشتمت

مهسا-نینا اینقد منو داغون نکن

-اوکی, حالا چرا با کیا همون اشتباهو تکرار کردی؟

مهسا-من وقتی با کیا دوست شدم علی رو فراموش کردم ولی عاشق کیا شدم فقط عکس کیا رو دیدم ولی عاشقش شدم

-احمق شاید عکس خودش نبوده تو عاشق یه عکس شدی؟چرا دوبار یه اشتباهو تکرار کردی؟

مهسا-میدونم احمقم ولی عاشقش شدم حالام کیا منو پس زده با سارا دوست شده, من اول میخواستم تو با کیا حرف بزنی بش بگی من دوسش دارم ولی الان دیگه نمیخوام میخوام فراموشش کنم

-میدونی هرگز درمورد دوستی دونفر کاری بارشون نمیکنم چون میدونم اکثرا احمق تشریف دارن, حتما میخوای اینو فراموش کنی میری با یکی دیگه دوست میشی هوم؟

مهسا-نه نه نه نه نه! میخوام تو کمکم کنی

-من هیچ کمکی نمیتونم بهت کنم هیچکسی نمیتونه به تو کمک کنه جز خودت!به مادرت بگو اون بدونه میتونه کمکت کنه

مهسا-نه نمیخوام بفهمن, توروخدا کمکم کن

-من چه کمکی میتونم بت کنم؟ فقط میتونم بت بگم نتتو قطع کن گوشی موبایلتم بشکن و فقط به فکر درست باش و به هیچ پسری فک نکن

مهسا-اینا سخته

-کجاش سخته؟

مهسا-من خودم دیگه چتروم نمیخوام برم سیمکارتمم عوض کردم درسمم خوبه فقط سختیش اینه که چطوری گذشته رو فراموش کنم

-فک نکن به گذشته تا ذهنت رو به گذشته میره خودتو مشغول یه کاری کن تنها توی خونه نمون سعی کن جاهای شلوغ بیشتر باشی

مهسا-سعیمو میکنم

-میشه شماره مادرتو بدی؟

مهسا-چرا؟

-میخوام باش حرف بزنم قول میدم از گندی که زدی چیزی نگم

مهسا-نه نمیشه

-باشه هر طور مایلی ازهمین الانم هر پسری توی ادلیستت هستو ایگنور کن

مهسا-چشم

-قول بده از همین الان با هیچ پسری دوست نشی,بخوای ادامه بدی میوفتی توی یه چاه عمیق که هیشکی نتونه درت بیاره

مهسا-من به تو گفتم که تو کمکم کنی

-کار خوبی کردی دیگه واسه هیچکس دیگه ایم تعریف نکن

مهسا-باشه

(این چیزی رو که امروز نوشتم کاملا واقعی فقط اسمارو عوض کردم که سوتفاهم بوجود نیاد,

جامعه من دچار این مشکلاته سن فحشا رسیده به12سال, یه دختر بچه ی 12 ساله بجای اینکه بشینه به فکر درس و مشقش باشه دچار این اشتباهات میشه!

واقعا چرا؟

خانواده ها اصلا به فکر بچه هاشون هستن؟!

اصلا چقد باهاشون صمیمی هستین؟ میپرسین درد و مرضشون چیه که دنبال اغوش یه غریبه میرن؟

پدر و مادرایی که فک میکنن خیلی روشن فکرن امکانات دراختیار بچه هاشون میذارن ولی فک نمیکنن که بچشون جنبش تا چه حده, پدر مادرای امروز بچه هاشونو رها کردن

یکی اینقدر توجه میکنه به بچش که بچه کلافه میشه و دنبال خلاف میره یکی اینقد بچشو رها کرده که بچه ندونه چی درسته چی غلط. کی تعادلو رعایت کرده؟

چی باعث شده که دختر بچه های12سال س ک س رو تجربه کنن؟

دختربچه12ساله وقتی20سالش بشه چی میشه؟ واقعا عاقبت یه بچه12 ساله که س ک س رو تجربه میکنه چی میشه؟

پسراتونو چطور تربیت کردین؟ به بچتون یاد میدین که تو الان بزرگ شدی میتونی هر غلطی کنی ولی تو انسان باش و هیچ غلطی روی دختر مردم انجام نده؟

فرهنگ ایرانی شما کجا رفته؟

این دختر بچه 12 ساله الان من دارم کمکش میکنم که دوباره راه بدی رو نره و احساس مسئولیت میکنم نسبت بهش!

شمام نسبت به این بچه ها احساس مسئولیت کنید ساده از کنارشونه رد نشین!خواهش میکنم....

این بچه ها قراره در آینده جامعه رو اداره کنن, باید روشون کار کرد باید خوب تربیتشون کرد بزرگترین خدمت شما پدر مادرا اینه که بچتونو خوب تربیت کنید

شاید این مسئله س ک س برای شما خیلی عادی باشه  ولی برای یه دختربچه12 ساله خیلی زوده

توی جامعه من هزارتا چاه جلوی پای این بچه هاست هزارتا گرگ دندون تیز کردن برای دریدن سرنوشت این بچه ها!

کمی عمقی فک کنید و عمل کنید

و در آخر بازم متاسفم!


نظرات شما عزیزان:

mahsa
ساعت18:28---9 خرداد 1393
من پدر مادر اين دخترو براي تربيت بچه 12 ساله زير سوال ميبرم حتما شرايط وجو خانوادگي طوري بوده كه بچه ياد گرفته
پاسخ:حتما دیگه


♬ ♪ ❤ⓚⓘⓜⓘⓐ❤♬ ♪
ساعت23:48---24 اسفند 1392
واقعا که من14سالمه ازاین چیزا میشنوم حالم بد میشه واقعا باید تاسف خورد تو سن12سالگی واقعا که من حتی به این چیزا فکر هم نمی کنم استی وب من هم بیا امیدوارم شاد شی

رضا
ساعت2:06---2 مهر 1392
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
12 ساله!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
.
کارمون به کجا کشیده!!!!!!!!!!!!!!!!
12 ساله!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ای خدا !!!!!!!!!!!
ای اوس کریم!!!!!!!!!!!


AvA
ساعت17:19---12 خرداد 1392
سلام ...واقعا وبلاگت باحاله..اورین..!!! خیلی حرفات بدلم نشست عزیزم..خصوصا این مطلبت..منم دختر بچه های اینجوریو دیدم و تا حد توانم کمکشون کردم امیدوارم تونسته باشم کاری واسشون کنم...بهرحال من لینکت کردم خیلی از وبت خوشم اومد گلم افرین ادامه بده

امیرحسین
ساعت3:52---9 ارديبهشت 1392
پدر مادر هم پدر مادرای قدیم

ساحل
ساعت14:45---18 فروردين 1392
واقعا سايت تكان دهنده اي داري بيا با هم تبادل لينك كنيم من با اجازه اول شمارا لينك ميكنم
پاسخ:باشه چشم عزیز
پاسخ:چرا وقتی لینک نکردی میگی لینک کردی؟هوم؟


...
ساعت16:45---12 فروردين 1392
خوندمش...
یه دختری تو محلمون هست...
اسمش شقایقه...
خوشگلم هست فقط یه خال روی گونه ش داره...
همسنه خودمه هیژده نوزده سالشه...
میگن از 14 سالگی آرره...
من خودم پسره خوبی نبودم اون موقع ولی اون از رو نادونی اون کارو میکرد واس همین سمتش نرفته بودم تاحالا.ینی دلم نمیومد...
یه شب تو پارک گیرش آوردم...
به زور نگهش داشتم البته به همه پا میده از اون بی فکراست...
نگهش داشتم گفتم:مرگه من ما پسرا چی داریم که تو خودتو هر روز واسه چن تاشون حراج میکنی؟
بهم فحش میداد ولی من تخسم از کیفش گرفته بودم ول نمیکردم...
خسته شد گفت بگم بیخیال میشِی؟
گفتم بگو...
گفت:دارم پول جمع میکنم خال صورتمو بردارم...
کُلکام ریخت...
دختر به این احمقی ندیده بودم...
مگه پولش چقد میخواست بشه؟
بخدا هر دختری ازم میخواست با اینکه وضعه مالیم خوب نیس از زیره سنگم شده جور میکردم میدادم ولی نمیذاشتم یه دختر اینجوری به باد بره...
گفتم :تو چار ساله هنوز پولتو جم نکردی ینی؟
گفت:پولم جور شد ولی الان هر روز بهم زنگ میزنن میگن پاشو بیا فلان جا اگه نرم به مامان بابام میگن......
به همین راحتی........
ما پسرا گُرگ...
اون دختره أم از شانسش خر...
ازینا خیلی زیاده...
خیلی...
شرمنده سرتو درد آوردم...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,| 14:50 |иiηд| |



X-themes